کاربرد تفکر طراحی برای جلوگیری از سوگیریهای شناختی
کاربرد سوگیریهای شناختی در تفکر طراحی
تفکر طراحی Design Thinking رویکردی خلاق برای حل مشکل و تعریف درست مسئله است که مبتنی بر طراحی انسان محور است. برای تفکر طراحی الگوها و مدلهای مختلفی وجود دارد. اما مهمترین عنصر آن غیرخطی بودن و تکرار شونده بودن فرایند حل مسئله از مرحله کشف تا تست است.
در بیشتر مواقع تفکر طراحی در مقابلسوگیریهای شناختی قرار میگیرد تا راهحلی برای جلوگیری از تصمیمگیری براساس سوگیریهای ذهنی باشد. ۱۰ سوگیری برای غلبه بر نوآوری توسط داردنمعرفی شده است که دسته اول اشاره به منشأ خطا در درون ما و نحوه دید ما از جهان دارد.دسته دوم اشاره بر منبع خطا مربوط دارد این دسته به کسانی که ما برای آنها طراحی انجام خواهیم داد اشاره دارد. و دسته سوم به منابع خطا و نحوه برخورد ما با اطلاعاتی که جمعآوری میکنیم مربوط است.اما در نهایت سوال اصلی این است که چگونه تفکر طراحی برای جلوگیری از سوگیری شناختی میتواند کمک کند؟ ابتدا باید دانست که سوگیری شناختی چیست. سوگیریهای شناختی یا Cognative Biases پیشداوریها یا خطاهای شناختی، خطاهای نهادینه شده در ذهن انسان هستند که به مرور زمان در ذهن فرد ایجاد شده است و تمامی تصمیمات فرد را تحت شعاع خود قرار داده و فرد را در انجام فرایندها میتواند دچار اشتباه کند. این خطاها میتوانند در نهایت منجر به انتخاب و تصمیمگیریهای اشتباه شوند. سوگیریها انواع مختلفی دارند که در مطلب سوگیریهای شناختی میتوانید مطالعه بیشتری داشته باشید.
تاثیر سوگیریها در طراحی
باید اذعان داشت که همیشه هم سوگیریها تاثیر منفی ندارند بلکه اگر سوگیریها بهجا و آگاهانه استفاده شوند میتوانند تاثیر بسزایی در طراحی محصولات و فضا داشته باشند، همچنین میتوانند در مبحث فروش مفید واقع شوند و در فروش بیشتر محصولات براساس استراتژی سوگیریهای شناختی کمک مهمی باشند و نقش موثری ایفا کنند. باتوجه به استراتژی درنظر گرفته شده برای هر طراحی و با دانش بر سوگیریهای شناختی یک مدیر و طراح میتواند هوشمندانه نتایج مناسبی را شاهد باشد. حال آنکه در اینجا تفکر طراحی نگاه بر حل مسئله براساس شناخت درست گروه هدف و مشکل آنها دارد. برای حل مسئله همانطور که گفته شد ابتدا نیاز به شناخت درست مشکل و تبدیل آن به یک مسئله است. سپس باتوجه به رویکرد تفکر طراحی مسئله بهدست آمده واکاوی شده و سعی در حل آن مسئله خواهد شد.
بیشتر سازمانها، شرکتها و بنگاهها سعی در استفاده هوشمندانه و رسیدن به راهحلهای نوآورانه برای مشتریان خود هستند. برای رسیدن به این هدف اول لازم است تفکر طراحی را به درستی شناخت و در ادامه با شناخت سوگیریهای شناختی سعی در استفاده درست آن برای حل مسئله پرداخت.
پنج اصل تفکر طراحی چیست؟
پنج اصل اساسی تفکر طراحی عبارتند از: همدلی و همنوایی، درک مشکل و تعریف مسئله، ایدهپردازی و راهحل، طراحی و تولید نمونه اولیه، تست و آزمایش آن و تکرار فرایند در صورت نیاز تا جایی که نتیجه متناسب با سوال حاصل شود. راه کار آن انجام درست مراحل است.
اولین مرحله از فرآیند تفکر طراحی، به دست آوردن درک همدلانه از مشکلی است که سعی در حل آن دارید. این شامل مشاوره با کارشناسان برای یافتن اطلاعات بیشتر در مورد موضوع مورد نگرانی از طریق مشاهده، مشارکت و همدلی با افراد برای درک تجربیات و انگیزههای آنها و همچنین غوطهور شدن در محیط فیزیکی و واقعی است تا بتوانید درک شخصی عمیقتری از مسائل مربوط به آن به دست آورید.
ابتدا تعریف مسئله، با پرسیدن سوالاتی که میتواند به شما در جستجوی ایدههایی برای رسیدن به راهحل کمک کند، شروع به اقدام و کمکم پیشرفت خواهید کرد.
در مرحله سوم فرآیند تفکر طراحی، طراحان آماده شروع به تولید و طراحی ایده اولیه هستند. در این مرحله شما به عنوان محقق رشد کردهاید و متوجه معضل شدید تا کاربران و نیازهای آنها را پس از آنکه در مرحله همدلی درک شد، و مشاهدات در مرحله بعد تجزیه تحلیل و ترکیب شد، به یک بیانیه مشکل انسان محور ختم شده است و حال وقت آن رسیده تا در تلاش برای ایدهپردازی آن برآيید.
تیم طراحی اکنون تعدادی نسخه ارزان قیمت و کوچک شده از محصول یا ویژگیهای خاص موجود در محصول را طراحی و تولید میکند تا بتوانند راهحلهای مشکل ایجاد شده در مرحله قبل را بررسی کنند. نمونههای اولیه ممکن است در خود تیم، در بخشهای دیگر یا روی گروه کوچکی از افراد خارج از تیم طراحی برای تست به اشتراک گذاشته و آزمایش شوند.
طراحان ارزیابیها محصول کامل را با استفاده از بهترین راهحلهای شناسایی شده در مرحله نمونهسازی به شدت آزمایش کرده و مدام به رفع معایب آن پرداخته تا محصول نهایی را روانه بازار سازند.
و در ادامه روند میتوانید به صورت مداوم محصول طراحی شده را زیرسوال برده و مراحل را تکرار کنید.
برندهای بزرگ جهان نیز از این رویکرد برای طراحیهای خود استفاده بهینه کردند. برندهایی مانند: اپل، سامسونگ، گوگل و … تفکر طراحی فرایندی تکرار شونده است که اجازه استفاده از استراتژی مناسب را داده و همیشه مدیران و طراحان را جهت رسیدن به اهداف خود هدایت کرده است. تفکر طراحی با برقراری رابطه نزدیک به کاربران و ایجاد همدلی سعی در شناخت بیشتر مشتری و کاربر دارد و سپس به درک مشکل او پرداخته و برای حل آن ایدهپردازیهای متفاوتی انجام خواهد داد و در ادامه مسیر به تست و آزمایش ایدههایی اجرایی پرداخته خواهد شد. این فرایند همانطور که گفته شد به صورت خطی نیست و هر جای کار که نیاز به برگشت و تامل طراحی مجدد باشد تیم آزادی عمل خواهد داشت تا جایی که نتیجه موردنظر برای حل مسئله حاصل شود.
تکنیکهای متفاوت ایدهپردازی
استفاده از تکنیکهای متفاوت ایدهپردازی نیز برای رسیدن به حلمسئله کمک زیادی دارد. تکنیکهای متفاوتی مانند Brain Write, Storming, Worst, SCAMPER, Brain Storming, Possible Idea و … در ادامه طرح اولیه طراحی و تولید خواهد شد و جهت تست و آزمایش وارد مرحله بعدی خواهد شد. همانطور که اشاره شد این مراحل پشت هم نیستند و میتوانند به صورت موازی انجام و تکرار شوند.
تیم براون در کتاب مشهور خود به نام تغییر با طراحی، اشاره به اهمیت استفاده از این متد برای حل مسئله دارد. براون که مدیر عامل شرکت مشهور IDEO است. تاکید بر درک درست مشکل و درک عمیق مسئله کاربر برای طراحی متناسب برای هر فردی دارد.
همانگونه که در تصویر بالا مشخص است، یکی از مزایای اصلی مدل پنج مرحلهای، روشی است که در آن دانش کسب شده در مراحل بعدی میتواند به مراحل اولیه بازگردد و مجدد طراحی شود. اطلاعات بهطور مستمر هم برای اطلاع از درک مسئله و فضاهای راهحل و هم برای تعریف مجدد مشکل استفاده خواهند شد تا به نتیجه مدنظر رسیده و خروجی قابل قبول باشد.